جدول جو
جدول جو

معنی ابویعقوب کورتی

ابویعقوب کورتی(اَ بو یَ)
کورتی. از عرفای اواخر مائۀ سیم هجریه و اوائل مائۀ چهارم است. در زمان سلطنت سامانیان در میان این طبقه معروف و مشهور بود وجمعی از مشاهیر این طبقه او را دیده اند از جمله شیخ اجل عبدالله انصاری نوشته که در اوایل حال من او را دیدم پیری صاحب وقت روشن ضمیر و دارای کرامات بود پیوسته چوبی در دست گرفتی و رومالی بر میان آن بسته او راگفتند این چیست گفت اینهم فنی است مانند فنون دیگر یعنی نوعیست از ملامت. از شیخ معمر مالکی حکایت شده است که گفت روزی از محلی عبور میکرد جماعتی از معدلان را در جائی نشسته دید یعنی عدول قاضیان را، بر ایشان برخواند تحسبهم جمعاً و قلوبهم شتّی. یعنی پنداری که ایشان را جمعیّتی حاصلست بصورت جمعند و دلهای ایشان پریشان. وقتی از او پرسیدند یا شیخ طبقات خلایق در حق یکدیگر چه میگویند گفت آنکه حق گوست او را قول صحیحست گفتند معنی این چیست. گفت بخیال خود منفعتی از برای خود و ضرری از برای غیر نخواهد و تعصب ننماید.
وقتی او را گفتند مارا نصیحتی کن گفت آنکس که در دیده عبرت باشد خود ازگردش دهر نصیحتی خواهد یافت و اگر او را نظری نیست سخنهای بزرگان را درو تأثیری نباشد. یکی از بزرگان اهل علم وقتی بر او بگذشت که در مکانی نشسته و اندوه زیاد داشت از وی پرسید یا شیخ چرا بدینسان اندوهگینی گفت چرا اندوهگین نباشم که لحظه ای امید زندگانی ندارم و بضاعتی نه که توانم رو بدانسوی نهاد و آن عالم را از گفتۀ وی گریۀ بسیار دست داد و تغییر حالت پدید گردید. از کلمات اوست که گفته وقت خود را غنیمت دان و در آن وقت کار رفتن بساز که در وقت حرکت بیراحله و در رسیدن بمنزل بی توشه نباشی و نیز گفته شرط دین بجای آوردن آداب آن است و عمل کردن به احکام آن والا در عداد اهل دین او را نتوان معدود داشت. سال وفات آن عارف کامل بدست نیامد ولی از ترجمه اش همچنانکه مستفاد گردید مقارن بوده است با اواسط مائۀ چهارم هجریه در زمان دولت و سلطنت سامانیان. رجوع به نامۀدانشوران ج 3 ص 131 و نفحات الانس ص 87 شود
لغت نامه دهخدا