جدول جو
جدول جو

معنی ابومنصور نوکی

ابومنصور نوکی
(اَ مَ)
ابن ابی القاسم علی نوکی. ابوالفضل بیهقی در تاریخ خود آرد: در این تابستان [سال 422 هجری قمری] بوالقاسم علی نوکی صاحب برید غزنین از خواجه بونصر مشکان درخواست تا فرزندان ویرا بدیوان رسالت آورد و میان ایشان دوستی چنان دیدم که از برادری بگذشته بود بونصر او را اجابت کرد و پسرش مهتر مظفر بخرد بر پای میبود هم به روزگار سلطان محمود. استادم حال فرزندان بوالقاسم با امیر [مسعود] بگفت و دستوری یافت و بومنصور و بوبکر و بونصر را بدیوان رسالت آوردپیش امیر فرستاد تا خدمت نثار کردند و بومنصور فاضل و ادیب و نیکوخط بود بفرمان سلطان ویرا با امیر مجدود بلاهور فرستادند چنانکه بیارم و در این [بو] منصور شرارتی و زعارتی بود بجوانی روز، گذشته شد رحمهاﷲعلیه. رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب ص 273 و 274 شود
لغت نامه دهخدا