جدول جو
جدول جو

معنی ابومحمد زباری

ابومحمد زباری
(زُ ری ی)
یحیی مکنی به ابومحمد بن محمد بن احمد بن محمد (ملقب بزباره) بن عبدالله بن حسین فرزند ابوالحسین محمد و نوۀ دوم زباره است. عالم و زاهد و فاضل بود و در نیشابور از ابوالعباس محمد بن یعقوب اصم و در مرو از ابوالعباس عبدالله بن حسین بصری و در بخارا از ابوصالح خلف بن محمد بن اسماعیل خیام و ابوبکر محمد بن عبداﷲ شافعی استماع حدیث کرد. حاکم ابوعبداﷲ حافظ نیشابوری خود از او حدیث شنیده و در تاریخ خویش وی را نام برده و گوید: ابومحمد بن ابوالحسن بن زبار علوی سید پرهیزکار و عالم و نویسنده است. کودکی را با هم سپری کردیم و او بدرجات نائل گردید و هیچکس دوران جاهلیت وی را یاد ندارد. درسالی که بمکه رفت کار امامت حاجیان را در نماز در مکه بعهده گرفت و پس از حج از راه گرگان به ایران بازگشت و هم در آنجا تا بهنگام وفات مقیم بود. در سال 336 هجری قمری فوائد او را در 20 و اندی جزء تخریج کردم. ابومحمد زباری در بلاد گرگان نقل حدیث کرده و صاحب بن عباد نامه ای بدو نوشت و سید آن نامه را پاسخ داد. صاحب بن عباد در پشت نامۀ جوابیۀ سید چنین نگاشت:
باﷲ قل لی اقرطاس یخط به
هوام قد البسته حللاً
باﷲ لفظک هذا سال منه عسل
ام قد ضببت علی الفاظک العسلا.
زباری در جمادی الاخره 376 هجری قمری در گرگان در 58 سالگی درگذشت. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا