جدول جو
جدول جو

معنی ابوغالب هبه الله

ابوغالب هبه الله
(هَِ بَ تُلْ لاه)
ابن محمد بن هارون، مکنی به ابوغالب. از شعرای قرن پنجم هجری قمری است. صاحب محاسن اصفهان نام وی را در جزو معاصرین خود آورده است. از اشعار اوست که در وصف اصفهان سروده:
یا اصفهان لقد فقت البلاد بما
حویته من معان حار محصیها
بزنرود الذی یحکی تموجه
میاه دجله اذ جاشت اوادیها
مصندل الماء وقت المدّ ازرقه
کالکحل ان جزرت امواه وادیها
ینساب کالافعوان الصل ّ مطرداً
و دور کردا به یحکی تلویها
خریره کزئیر الاسد اذ فقدت
اشبالها بعدان باتت تراعیها
کاءنه و هلال الافق طرزه
فضیه طرزت بالتبر تمویها
و من ریاض یروق العین رائقها
هن الجنان من الفردوس تشبیها
تضوع ارجاؤها عند الصبا ارجاً
کاءنّما حشیت مسکاً حواشیها
اذا الازاهیر عن اکمامهاطلعت
قضی العجائب منها عین رائیها
و اصفر فاقع او ابیض یقق
سبحان خالقها سبحان باریها
و من ثمار تراها من لطایفها
بل من خصائص ما قد رکبت فیها
یا بلده فاقت الاّفاق اجمعها
براً و بحراً فلا مصر یدانیها
ماءً نمیراً و جواً سججاً ارجاً
و تربهً عطر الکافور یحکیها
هذا و کم من ادیب انشأته اذا
جار الائمه اخزتها دعاویها
و حسبها مفخراً ان الاجل ابا
الفتح المظفر و کافیها و راعیها
قوم له همه شماء قد وطئت
هام الثریا و حازتها مرامیها
احیا معالم آداب احاط بها
خبراًو نوه باسم الفضل تنویها
ممکناً من نواصی العلم مرتقیاً
من البلاغه فی اعلی مراقیها
لازال مشرقه ایام دولته
مادامت الزهر تجری فی مجاریها
یقابل الفلک الجاری اوامره
بالطوع و القدر الماضی یواتیها.
(از ترجمه محاسن اصفهان صص 121- 122)
لغت نامه دهخدا