ابوعبدالرحمان عبیدالله بن عبدالرحمان اشجعی. گویند وی از اسماعیل بن ابی خالد و هشام بن عروهو ملک (ظ: مالک) بن مغول (کذا) و سفیان ثوری و شعبه بن حجاج و هارون بن عنتره سماع کرده است. و عبدالملک بن مبارک و یحیی بن آدم و گروهی دیگر از وی روایت دارند. او از مردم کوفه بود ولی در بغداد سکونت داشت و درهمان شهر درگذشت. (از انساب سمعانی برگ 39 ’الف’). و زرکلی آرد: عبیدالله بن عبدالرحمن کوفی اشجعی. از حفاظ ثقۀ حدیث بود و از پیشوایان بشمار میرفت. اصحاب کتب سته از وی روایت دارند. وی به بغداد درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 2 ص 617) ، نفی بلد کردن. (منتهی الارب). جلای وطن دادن. تبعید کردن: و موسی را برسبیل اشخاص به بغداد آوردند. (جهانگشای جوینی) ، گسیل کردن. (تاج المصادر). بردن. (منتهی الارب) ، غیبت کردن. (تاج المصادر) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، تیر از روی نشانه بگذشتن. (تاج المصادر). گذشتن تیر از بالای نشانه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). یا گذراندن تیر رااز بالای هدف. (از اقرب الموارد). لازم و متعدیست، از جائی بجائی آوردن غریم را، رسیدن وقت سفر. (منتهی الارب). وقت سیر و رفتن کسی شدن. (از اقرب الموارد). هنگام رفتن شدن، از جای برکندن. (منتهی الارب) ، ترشروئی کردن در سخن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)