جدول جو
جدول جو

معنی ابوبکر انباری

ابوبکر انباری(اَمْ)
ابوبکر محمد بن ابی محمدقاسم بن بشار بن حسن. رجوع به ابن انباری... شود، افشاندن. (ناظم الاطباء) :
ز بدکار چشم بهی داشتن
بود خاک در دیده انباشتن.
فردوسی.
، خیسانیدن، ممزوج کردن، خراب و ویران نهادن. (ناظم الاطباء).
- انباشته شدن، انکباس. اندفان. (تاج المصادر بیهقی).
- برانباشتن، پر کردن. انباردن:
ور سر بکشد خرد ز هشیاری
بر پشتش بار دین برانبارد.
ناصرخسرو.
جوابش چنین داد دانای دور
که با چون منی برمینبار جور.
نظامی
لغت نامه دهخدا