جدول جو
جدول جو

معنی ابوالمؤید

ابوالمؤید(اَ بُلْ مُ ءَیْ یَ)
رونقی بخارائی. عوفی در لباب ضمن ذکر شعرای عهد سامانی گوید: روزبازار هنر او با رونق و گلستان شعر اورشک بستان خورنق بود. در مدح امیر خراسان میگوید:
جانی ست تیغ شاه که دید اینچنین شگفت
جانی کز او بود تن و جان همه خراب
لرزان بجای گوهر در جرم او پدید
جانهاء دشمنانش چو ذرّه در آفتاب.
در وصف شراب میگوید:
نبیدی که نشناسی از آفتاب
چو با آفتابش کنی مقترن
چنان تابد از جام گوئی که هست
عقیق یمن در سهیل یمن.
و مؤلف مجمعالفصحاء در ذکر ’ابوالمؤید بلخی’ گوید: همانا رونقی تخلص میکرده و اشعارفوق را به نام ابوالمؤید بلخی آورده است
لغت نامه دهخدا