ابن علی الصفاری الخوارزمی. مکنی به ابوالفضل. محمد بن ارسلان گوید: وی از فضلاء خوارزم و بلغاء کتّاب آن ناحیت بود و او را اشعاری انیق و لطیف و رسائلی استادانه و خفیف است و رسائل وی را، ابوحفص عمر بن الحسن بن المظفر الادیبی در پانزده باب گرد کرده است و در اول آن گوید: من به مطالعۀرسائلی که وسیلۀ تخریج ببراعت باشد رغبت کردم و درطلب و جستجو و تفحص و تصفح و برآمدم و خوش آهنگتر ودلکشتر وروانتر از غرر ابوالفضل صفاری نیافتم و سپس مرا از محبت صافی و اخوت بی کدورت میان او و پدرم رحمه الله بیاد آمد و در وقت از وی درخواستم تا رقاع صادرۀ خود را هر مقدار که از میان نشده است بمن فرستدو او ملتمس من اجابت کرد و من آن رسائل مدون ساختم و آنچه را که نزد دیگر دوستان او از انشاء او یافتم بر آن مزید کردم. - انتهی. و یاقوت نمونۀ ذیل را ازرسائل ابوالفضل خوارزمی در معجم خویش آورده است. و این نامه ای است که ابوالفضل از جانب ابوسعید سهل بن احمد السهلی به ابونصر عمیدالملک کندری نوشته آنگاه که سهل فرزند خویش بحضرت عمیدالملک فرستاده است: کتابی اطال الله بقاء الشیخ السید و انا معترف برق ولائه متصرف فی شکر سوابق آلائه حامد الله تعالی علی تظاهر اسباب عزه و علائه و لم ازل منذ حرمت التشرف بخدمته انطوی علی مبایعته و اتلظی شوقاً الی التسعد بخدمه حضرته التی هی مجمع الوفود و مطلع الجود و عصره المنجود و اتمنی علی الله تعالی حالا تدنینی من جنابه الرحب و مشرعه العذب و متی تذکرت تلک الایام التی کانت تسعفنی بالتمکن من خدمته التی هی ماده الجمال و غایه الاّمال انثنیت بحسره مره و انطویت علی غصه مستمره و کم کاتبت شریف حضرته لازالت محسوده مأنوسه فلم اوهل لجواب و لم اشرف بخطاب فامسکت عن العاده فی المعاوده جریا علی طریقه الاصاغر فی مراعاه حشمه الاکابر و لو جریت فی مکاتبه حضرته علی حکم الاعتقاد و النیه الخالصه فی الوداد لاکثرت حتی اضجرت و هو بحمد الله احسن اخلاقا و اوفر فی الکرم و المجد خلاقا من ان یری عن قدماء خدمه و متجافیا و خواص اصاغره جافیا و لو کان رحیلی ممکنا لاستعملت فی الخدمه قدمی دون قلمی و حین عجزت عن ذلک لما انا مدفوع الیه من اختلال الحال و تضاعف الاعتلال انهضت ولدی أباالحسین خادمه و ابن خادمه نائباً عنی فی اقامه رسم حضرته التی من فاز بها فقد فاز و سعد و علا نجمه و سعد فلا زال مولانا منیع الارکان رفیع القدر و المکان سابغ القدره و الامکان محروس العز و السلطان تدین المقادیر لاحکامه و تجری السعود تحت رایاته و اعلامه. آمین ان شأالله. (معجم الادباء یاقوت ج 1 ص 422)