جدول جو
جدول جو

معنی ابوالعباس اسماعیل عنبری

ابوالعباس اسماعیل عنبری
(اِ)
ابن علی بن طیب بن محمد بن علی عنبری مکنی به ابوالعباس (شیخ رئیس وزیر). منشاء و مولد او قصبۀ سبزوار بوده است، و او را تصانیف بسیار است یکی از آن کتاب الفرح بعدالترح. و او وزارت ایلک خان کرد بماوراءالنهر سالهای بسیار، آن گاه استعفا خواست. چون با خراسان آمد سلطان محمود وزارت خویش بر وی عرض کرد، قبول نکرد، سلطان فرمود تا او را حبس کردند، و در آن حبس او را در تباهه زهر دادند. و از منظوم او اشعار بسیار است، زیادت از پنج مجلد، و تجنیس بر سخن او غالب باشد، قال:
اذامادعا الله عبد له
و اخلص ایمانه مانه
و من لزم الصدق فی قوله
و ثقل میزانه زانه
و من شأنه ضیم جیرانه
یری عاجلاً شأنه شانه.
و از رسایل او این فصل یاد کردم: مثل الدنیا کمثل غاده فیها رعونه و لها عاده ملعونه، تقتل بعلها و نخطبها و تهل’ ابنأها و نطلبها. و من رساله اخری له:وصل لفلان کتاب اتقن کتب الود و خطاب تضمن خطب العهد وکفی خطوب الجوی و فل ّ غروب النوی و ذکر ایام ترفیعالکوی بمحاجرالدمی و عهد تیماء باللوی.
و الروض نضر و الغمام سجام
و العیش غض و الزمان غلام.
شمائله شمول شوبها صوب مشمول. و العقب من ابی الطیب محمد العنبری، علی بن الطیب العنبری و العزیز بن الطیب، و العقب من علی بن الطیب العنبری عبدالحمید بن علی بن الطیب، و العالم الوزیر الفاضل ابوالعباس اسماعیل بن علی بن الطیب و ابوجعفر محمد بن علی بن الطیب و من اولاد محمد مستوفی الناحیه، ابوسعد محمد بن ابراهیم بن محمد بن علی العنبری، و پسر او عمید تاج الافاضل شاه بود. (تاریخ بیهق چ بهمنیار صص 182-183). و رجوع به همان کتاب ص 119 شود
لغت نامه دهخدا