ابوبکر محمد بن عبدالملک بن طفیل قیسی اندلسی. یکی از مشاهیر حکمای عرب اسپانیا. ظاهراً در اوائل مائۀ ششم هجری در وادی آش شهری کوچک در اندلس متولد گشته است. او شاگرد ابن باجۀ معروف است و در طب و علوم ریاضی و فلسفه و نیز شعر مقامی شامخ دارد. وی را در دربار موحدین مکانتی بلند بود و سمت وزارت و طبابت خاص و رازداری ابویعقوب یوسف دومین سلطان این سلسله (558 -579 ه. ق.) داشت. ابن الخطیب مورخ شهیر غرناطه در نیمۀ اول مائۀ هشتم گوید ابن طفیل در این شهر شغل طبابت میورزید و هم بدانجا دو کتاب طب تألیف کرد، و قطعات بسیاری از اشعار او را در این تاریخ آورده است. مورخ دیگر مائۀ هفتم عبدالواحد مراکشی که درک صحبت پسر ابن طفیل کرده از گستاخی و بی تکلفی ابن طفیل با یوسف موحدی حکایاتی آورده است و باز گوید من خود عده ای کثیر از کتب او را در شعب حکمت و کتاب النفس او را بخط وی دیدم. ابن طفیل از تقرب خویش نزد یوسف حسن استفادت کرده ودوستان حکیم خویش را بپادشاه نزدیک ساخت، از جمله آنگاه که یوسف کتب ارسطو را بساده ترین صورتی شرح و تفسیر شدن میخواست ابن طفیل، برای این مقصود حکیم جلیل اندلس ابن رشد را بدو معرفی کرده و ابن رشد این تقاضا بپذیرفت و بشروح معروف خویش پرداخت. وفات ابن طفیل در مراکش به سال 581 بود و یعقوب بن یوسف سلطان موحدی به جنازه او حاضر آمد. از تألیفات او علاوه بر دو کتاب طبی سابق الذکر کتابی دیگر به نام اسرار الحکمه الاشراقیه است که شاید همان مقاله فی النفس یا مقالۀ فلسفی دیگر باشد. ابن ابی اصیبعه گوید مکاتباتی میان او و ابن رشد در مسائل مختلفۀ طب بوده است. خود ابن رشد در شرح اوسط مقالۀ کائنات الجو (فصل دوم) آنجاکه از اقالیم و از قسمت معمور و مغمور زمین بحث میکند کتابی از دوست خود ابن طفیل در همین موضوع نام برده است و باز ابن رشد آنجا که بنظام بطلمیوس راجع بفلک تدویر و فلک خارج مرکز شدیداً اعتراض میکند گوید نظریۀ ابن طفیل در این امر کاملتر و مشتمل فواید جمّه است و از گفتۀ ابن رشد برمی آید که ابن طفیل را در نجوم ید طولی و قدح معلی بوده است. ابواسحاق بطروجی شاگرد ابن طفیل در مدخل کتاب خود در نجوم گوید: بیاد داری که قاضی ابوبکر بن الطفیل بما میگفت که نظامی نجومی نو با قواعدی جدید برای حرکات مختلفۀ افلاک یافته است مخالف اصول و قواعدی که بطلمیوس نهاده و بموجب آن نظام بتصویر فلک تدویر و فلک خارج مرکز احتیاج نیفتد و تمام مشکلات فن حل شود و اختلافی باقی نماند ونیز وعده کرد که آنرا خواهد نوشت و مرتبۀ عالی او را در علم همگی میدانیم - انتهی. لکن کتابی که سبب شهرت ابن طفیل در مغرب شده مقالتی است فلسفی در صورتی نو و بدع به نام رسالۀ حی بن یقظان و آن افسانۀ مردی است که بی وسیلۀ توالد و تناسل عادی، در جزیره ای از نواحی خط استوا بوجود آمده و آهوئی او را شیر داده و چون بسن رشد رسیده نزد خود بتفکر پرداخته و از محسوسات بقواعد طبیعی و روابط اشیاء با یکدیگر پی برده است و سپس در امور مابعدالطبیعه اندیشیده و وجودروح و صانع را معتقد شده است. آنگاه مردی دینی موسوم به ابسال بجزیره مسکن او آمده و به او زبان آموخته و این دو تن دریافته اند که هر دو، یکی از راه اندیشه و فکر و دیگری از طریق دین بمقصد واحد رسیده اند