معنی zuweisen
zuweisen
اختصاص دادن، اختصاص دهد، واگذار کردن
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با zuweisen
abweisen
abweisen
بی اِحتِرامی کَردَن، رَد کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
beweisen
beweisen
اِثبات کَردَن، ثابِت کُنَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
zuteilen
zuteilen
تَخصِیص دادَن، اِختِصاص دَهَد
دیکشنری آلمانی به فارسی