معنی zusammenlegen
zusammenlegen
جمع کردن، کنار هم گذاشتن
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با zusammenlegen
Zusammenleben
Zusammenleben
هَمزیستی، زِندِگی مُشتَرِک
دیکشنری آلمانی به فارسی