معنی zurückgehen
zurückgehen
کاهش یافتن، به عقب برگرد
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با zurückgehen
zurückgehend
zurückgehend
مُردِه، رُو بِه کاهِش اَست
دیکشنری آلمانی به فارسی
zurückgeben
zurückgeben
بازگَشت دادَن، بازگَشت
دیکشنری آلمانی به فارسی
zurückziehen
zurückziehen
بازپَس کِشیدَن، بَرداشتَن، بَرگَشتَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
zurückkehren
zurückkehren
بازگَشتَن، بازگَشت، بَرگَشتَن
دیکشنری آلمانی به فارسی