معنی zugeben
zugeben
پذیرفتن، اعتراف
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با zugeben
angeben
angeben
خُود را مَغرور نِشان دادَن، نِشان می دَهَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
aufgeben
aufgeben
رَها کَردَن، تَسلِیم شُدَن، صَرفِ نَظَر کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
ausgeben
ausgeben
صَرف کَردَن، خَرج کَردَن، مَصرَف کَردَن، مُنتَشِر کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
zegenen
zegenen
بَخشیدَن، بَرَکَت دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی
zugegeben
zugegeben
بی تَردِید، اِعتِراف کَرد
دیکشنری آلمانی به فارسی
umgeben
umgeben
اِحاطِه کَردَن، اِحاطِه شُدِه اَست
دیکشنری آلمانی به فارسی
geben
geben
دادَن
دیکشنری آلمانی به فارسی