معنی zischend
zischend
داغ، خش خش، فش فش کردن
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با zischend
zischen
zischen
هیس کَردَن، هیس
دیکشنری آلمانی به فارسی
fischen
fischen
ماهی گِرِفتَن، ماهیگیری
دیکشنری آلمانی به فارسی
wischen
wischen
زَمین پاک کَردَن، پاک کُن
دیکشنری آلمانی به فارسی
mischen
mischen
جا بِه جا کَردَن، مَخلوط کَردَن، صَفحِه بازی کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی