معنی zerschmetternd
zerschmetternd
شکننده، درهم شکستن
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با zerschmetternd
zerschmettert
zerschmettert
شِکَستِه، مُتَلاشی شُد
دیکشنری آلمانی به فارسی