معنی würzig
würzig
به طور تند و تیز، تند، پرشور
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با würzig
würdig
würdig
شایِستِه وار، شایِستِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
warrig
warrig
کَثیف، بِه هَم ریختِه
دیکشنری هلندی به فارسی
würzen
würzen
چاشنی زَدَن، فَصل، طَعم دادَن، طَعم دار کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
witzig
witzig
زیرَک، خَندِه دار
دیکشنری آلمانی به فارسی
winzig
winzig
خیلی کوچَک، کوچَک، ریز، ناچیز
دیکشنری آلمانی به فارسی
wazig
wazig
مُبهَم، تار شُد، بِه طُورِ مُبهَم، تاریکانِه، کَثیف
دیکشنری هلندی به فارسی