معنی wertend
wertend
قضاوتگر، قضاوت کننده
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با wertend
werkend
werkend
کاری، کار کَردَن، دَر حالِ کار
دیکشنری هلندی به فارسی
werbend
werbend
دِلبَری کُنان، تَبلِیغَات، یاری کُنَندِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
wartend
wartend
مُنتَظِر، دَر اِنتِظار
دیکشنری آلمانی به فارسی
wetend
wetend
فَهمیده، دانِستَن
دیکشنری هلندی به فارسی
abwertend
abwertend
تَحقیرآمیز، تَحقِیر کُنَندِه، تُوهین آمیز
دیکشنری آلمانی به فارسی
bewertend
bewertend
با اَرزیابی، اَرزیابی کُنَندِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
beratend
beratend
با مَشوَرَت، مُشاوِرِه ای
دیکشنری آلمانی به فارسی
Pretend
Pretend
اِدِّعا کَردَن، وانِمود کُن، تَظَاهُر کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
zwervend
zwervend
گُذَراندَن، سَرگَردان، آوارِگی وار
دیکشنری هلندی به فارسی