معنی werben
werben
تبلیغ کردن، تبلیغ کنید، گول زدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با werben
werpen
werpen
پَرتاب کَردَن، پَرتاب، نِیزِه اَنداختَن
دیکشنری هلندی به فارسی
werken
werken
کار کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
werfen
werfen
پَرتاب کَردَن، پَرتاب، ریختَن، نِیزِه اَنداختَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
werden
werden
شُدَن، تَبدیل شَوَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
werbend
werbend
دِلبَری کُنان، تَبلِیغَات، یاری کُنَندِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
erben
erben
اِرث بُردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
weben
weben
بافیدَن، بافتَن، پارچِه کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
färben
färben
رَنگ دادَن، رَنگرَزی، رَنگ کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
erwerben
erwerben
دَریافت کَردَن، بِدَست آوَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی