معنی vorschlagen
vorschlagen
پیشنهاد دادن، پیشنهاد می کند، پیشنهاد کردن
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با vorschlagen
zerschlagen
zerschlagen
پَریشان، خُرد شُد، شِکَستَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
verschlafen
verschlafen
زیادی خوٰابیدَن، بیش اَز حَد خوٰابیدِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
erschlagen
erschlagen
با ضَربِه کُشتَن، کُشتِه شُدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی