ترجمه verwalten به فارسی - دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با verwalten
verwarren
- verwarren
- مُتَحَیِّر کَردَن، گیج کَردَن، مَبهُوت کَردَن، مُبهَم کَردَن، نامُرَتَّب کَردَن، آشُفتِه کَردَن، سَردَرگُم کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
vervallen
- vervallen
- فاسِد شُدَن، مُنقَضی شُدِه اَست، فَرسودِه، بِه طُورِ فَرسودِه، ویران، اَز دَست دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی