معنی versiegeln
versiegeln
مهر کردن، مهر و موم
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با versiegeln
versiegelt
versiegelt
مُهر و موم شُدِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
verriegeln
verriegeln
قُفل کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
versieren
versieren
زینَت دادَن، تَزئِین کُنید، تَزئِین کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی