معنی versichern
versichern
بیمه کردن، اطمینان دادن
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با versichern
versichert
versichert
مُطمَئِن، بیمِه شُدِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
versichernd
versichernd
مُطمَئِن، اِطمینان بَخش
دیکشنری آلمانی به فارسی
bereichern
bereichern
غَنی کَردَن، غَنی سازی
دیکشنری آلمانی به فارسی
versuchen
versuchen
تَلاش کَردَن، تَلاش، سَعی کَردن
دیکشنری آلمانی به فارسی