معنی verschlafen
verschlafen
زیادی خوٰابیدن، بیش از حد خوٰابیده
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با verschlafen
zerschlagen
zerschlagen
پَریشان، خُرد شُد، شِکَستَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
vorschlagen
vorschlagen
پیشنَهاد دادَن، پیشنَهاد می کُنَد، پیشنَهاد کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
verschärfen
verschärfen
بَدتَر کَردَن، تَشدِید کُنَند، تَشدِید کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
erschlagen
erschlagen
با ضَربِه کُشتَن، کُشتِه شُدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی