معنی Verfall
Verfall
ویرانی، پوسیدگی
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با Verfall
Vorfall
Vorfall
رویداد، حادثِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
Verbally
Verbally
شَفاهی، بِه صورَتِ شَفاهی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Beifall
Beifall
تَحسِین، تَشوِیق
دیکشنری آلمانی به فارسی
Verbal
Verbal
زَبانی، کَلامی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Befall
Befall
آلودِگی، هُجوم
دیکشنری آلمانی به فارسی