verminken verminken خَراب کَردَن، مُثلِه کَردَن، بَدشِکل کَردَن، آسیب رِساندَن، آسیب زَدَن دیکشنری هلندی به فارسی
verdienen verdienen شایِستِگی داشتَن، کَسب کُنید، کَسب کَردَن، لِیاقَت داشتَن دیکشنری آلمانی به فارسی