ترجمه verbindend به فارسی - دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با verbindend
verblindend
- verblindend
- خیرِه کُنَندِه، کور کَردَن، مَحروم کُنَندِه، بِه طُورِ کورکُنَندِه، بِه طَرزِ خیرِه کُنَندِه، بِه طُورِ زَنَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی
verbinden
- verbinden
- پانسِمان کَردَن، اِتِّصال، اِتِّحاد دادَن، بَستِه شُدَن، اِتِّصال دادَن، رَبط کَردَن، تَرکیب کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
verbinden
- verbinden
- اِتِّصال دادَن، اِتِّصال، پانسِمان کَردَن، تَرکیب کَردَن، رَبط کَردَن، رِشتِه کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی