ترجمه veralten به فارسی - دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با veralten
verlaten
- verlaten
- تَرک شُدِه، تَرک کَردَن، مَتروک، رَها کَردَن، خارِج شُدَن، بِه طُورِ اَفسُردِه
دیکشنری هلندی به فارسی
vervallen
- vervallen
- فاسِد شُدَن، مُنقَضی شُدِه اَست، فَرسودِه، بِه طُورِ فَرسودِه، ویران، اَز دَست دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی