معنی unwesentlich
unwesentlich
بی اساس، ناچیز
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با unwesentlich
unwissentlich
unwissentlich
بِه طُورِ نادانِستِه، ناآگاهانِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
wesentlich
wesentlich
اَساساً، قابِلِ تَوَجُّه اَست، اَساسی، بِه طُورِ عُمده
دیکشنری آلمانی به فارسی