معنی unterschreiben
unterschreiben
امضا کردن، علامت بزنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با unterschreiben
unterschrieben
unterschrieben
اِمضا شُدِه، اِمضا کَرد
دیکشنری آلمانی به فارسی
unterscheiden
unterscheiden
تَشخیص دادَن، مُتِمایِز کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی