معنی unbeständig
unbeständig
بی ثبات
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با unbeständig
unanständig
unanständig
بِه طُورِ بی شَرمانِه، ناشایِست، بی حَیا، ناجور
دیکشنری آلمانی به فارسی
onbestendig
onbestendig
بی ثُبات، ناپایدار
دیکشنری هلندی به فارسی
beständig
beständig
مُستَمِرّ، مُقاوِم، هَمیشِگی
دیکشنری آلمانی به فارسی