معنی umsortieren
umsortieren
دوباره ترتیب دادن، تنظیم مجدّد
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با umsortieren
importieren
importieren
وارِد کَردَن، وارِدات
دیکشنری آلمانی به فارسی
sortieren
sortieren
طَبَقِه بَندی کَردَن، مُرَتَّب کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی