معنی topisch
topisch
از نظر موضعی، به صورت موضعی
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با topisch
topisch
topisch
اَز نَظَرِ مَوضِعی، بِه صورَتِ مَوضِعی
دیکشنری هلندی به فارسی
typisch
typisch
نِمونِه وار، مَعمولی
دیکشنری آلمانی به فارسی
tropisch
tropisch
اُستُوایی، گَرمسیری، بِه طُورِ اُستُوایی
دیکشنری آلمانی به فارسی
utopisch
utopisch
آرمان شَهری، اُتُوپیایی
دیکشنری آلمانی به فارسی
utopisch
utopisch
آرمان شَهری، اُتُوپیایی
دیکشنری هلندی به فارسی
typisch
typisch
نِمونِه وار، مَعمولی، بِه طُورِ مَعمول
دیکشنری هلندی به فارسی
tropisch
tropisch
اُستُوایی، گَرمسیری، بِه طُورِ اُستُوایی
دیکشنری هلندی به فارسی
atypisch
atypisch
بِه طُورِ غِیرِ مَعمول، غِیرِ مَعمول
دیکشنری آلمانی به فارسی
komisch
komisch
بِه طُورِ کُمِدی، خَندِه دار، خَندِه آوَر
دیکشنری آلمانی به فارسی