معنی Tochter
Tochter
دختری، دختر
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با Tochter
nuchter
nuchter
هوشیار
دیکشنری هلندی به فارسی
vechter
vechter
نَبَردجُو، جَنگَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی
Wächter
Wächter
نِگَهبان
دیکشنری آلمانی به فارسی
rocher
rocher
سَنگی بودَن، سَنگ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Totter
Totter
لَنگ لَنگان راه رَفتَن، تَکان خُوردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی