stoppen stoppen ایستادَن، غِیبی، تَرک کَردَن، مُتِوَقِّف کَردَن، جِلوگیری کَردَن، غِیرِسیماتیک، غِیرِنَمایَندِه، فیوزها دیکشنری هلندی به فارسی