معنی starr
starr
سخت، سفت و سخت
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با starr
stary
stary
قَدیمی، بُزُرگتَر
دیکشنری لهستانی به فارسی
stark
stark
بِه شِدَّت، قَوی، بِه طُورِ شَدید، شَدید
دیکشنری آلمانی به فارسی