معنی splittern
splittern
تکّه تکّه شدن، ترکش
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با splittern
splinteren
splinteren
تِکِّه تِکِّه شُدَن، تَرکِش
دیکشنری هلندی به فارسی
splitsen
splitsen
چَنگال زَدَن، تَقسیم، تَقسیم کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی