معنی segeln
segeln
قایق رانی کردن، قایقرانی
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با segeln
hebeln
hebeln
فِشار وارِد کَردَن، اَهرُم
دیکشنری آلمانی به فارسی
hageln
hageln
باران تَگَرگ، تَگَرگ
دیکشنری آلمانی به فارسی
serein
serein
آرام
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bügeln
bügeln
اُتو کَردَن، آهَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
segmen
segmen
بَخش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
segera
segera
فُوری، سَریع، بِه طُورِ فُوری، بِه زودی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sepele
sepele
جُزئی، ناچیز، جُزئی نِگَری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
spiegeln
spiegeln
آینِه کَردَن، مُنعَکِس کُنَند
دیکشنری آلمانی به فارسی
nageln
nageln
میخ زَدَن، ناخُن
دیکشنری آلمانی به فارسی