معنی Schwitzen
Schwitzen
عرق کردن، عرق
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با Schwitzen
schwitzen
schwitzen
عَرَق ریختَن، عَرَق
دیکشنری آلمانی به فارسی
Schwätzer
Schwätzer
پُرگو، جَعبِه پُچ پُچ
دیکشنری آلمانی به فارسی
schnitzen
schnitzen
تراشیدَن، حَک کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی