معنی schmuggeln
schmuggeln
قاچاق کردن، قاچاق
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با schmuggeln
schmunzeln
schmunzeln
تَمَسخُرآمیز لَبخَند زَدَن، لَبخَند بِزَن
دیکشنری آلمانی به فارسی