معنی schmelzend
schmelzend
به طور ذوب شونده، ذوب شدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با schmelzend
schmelzen
schmelzen
ذُوب شُدَن، ذُوب شَوَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
schmerzen
schmerzen
دَرد کَردَن، دَردها
دیکشنری آلمانی به فارسی
schelpend
schelpend
پُر سَر و صِدا، گُلولِه باران، بِه طُورِ آزاردَهَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی