معنی schmeicheln
schmeicheln
تحسین کردن، چاپلوس کردن، ترغیب کردن، تعریف کردن
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با schmeicheln
schmeichelnd
schmeichelnd
بِه طُورِ جَلب نَظَر، چاپلوس
دیکشنری آلمانی به فارسی
schleichen
schleichen
آرام حَرَکَت کَردَن، یَواشَکی، دُزدیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی