ترجمه schlafen به فارسی - دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با schlafen
schlagen
- schlagen
- تِنیس زَدَن، ضَربِه بِزَنید، زَدَن، سیلی زَدَن، شِکَنجِه کَردَن، ضَربِه زَدَن، کوبیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
schlaff
- schlaff
- اُفتادِه، لَنگی، بِه طُورِ اُفتادِه، بِه طُورِ شُلی، تَنبَل، سُست، شَل مانَند
دیکشنری آلمانی به فارسی