معنی scheitern
scheitern
شکست خوردن، شکست بخورد
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با scheitern
schultern
schultern
شانِه زَدَن، شانِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
schreiten
schreiten
بُلَند قَدَمی بَرداشتَن، گام
دیکشنری آلمانی به فارسی
schneidern
schneidern
دَستکاری کَردَن، خَیّاط
دیکشنری آلمانی به فارسی
scheinen
scheinen
بِه نَظَر رِسیدَن، بِه نَظَرِ می رِسَد، دِرَخشیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
scheiden
scheiden
طَلاق گِرِفتَن، طَلاق
دیکشنری آلمانی به فارسی
schieten
schieten
شِلّیک کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
scheiden
scheiden
طَلاق گِرِفتَن، طَلاق دادَن، جُدا کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی