معنی schaufeln
schaufeln
گرفتن، بیل
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با schaufeln
schaukeln
schaukeln
سَنگین کَردَن، سَنگ
دیکشنری آلمانی به فارسی
schauen
schauen
تَماشا کَردَن، نِگَاه کُن، نِگاه کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی