معنی riesig
riesig
بزرگ، غول پیکر، به طور عظیم، غول، غول آسا، غول مانند
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با riesig
rissig
rissig
تَرَک خُوردِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
gierig
gierig
حَریصانِه، حَریص، طَمَعکار
دیکشنری آلمانی به فارسی
bissig
bissig
بِه طُورِ زَنَندِه، تُند، زَنَندِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
zielig
zielig
رِقَّت آمیز، رِقَّت اَنگیز، اَسَف بار
دیکشنری هلندی به فارسی
gierig
gierig
بَخِیل، خَسیس، بِه طُورِ بَخِیلانِه، غِیرِ سِخاوَتمَند
دیکشنری هلندی به فارسی
rossig
rossig
سُرخ و قِرمِز، مایِل بِه قِرمِز
دیکشنری هلندی به فارسی
roestig
roestig
زَنگ زَدِه
دیکشنری هلندی به فارسی
eisig
eisig
بِه طُورِ یَخ زَدِه، یَخِی، بِه طُورِ یَخچالی
دیکشنری آلمانی به فارسی
rosig
rosig
با طَراوَت، گُلگون، صورَتی
دیکشنری آلمانی به فارسی