معنی retten
retten
نجات دادن، ذخیره کنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با retten
reiten
reiten
سَواری کَردَن، سَوار شُدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
wetten
wetten
شَرط بَندی کَردَن، شَرط بَندی، قُمار کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
rotten
rotten
گَندیدَن، پوسیدِگی، دَر حالِ فِساد
دیکشنری هلندی به فارسی
hetzen
hetzen
شُلوغی کَردَن، عَجَلِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
heften
heften
سُنبِه کَردَن، اَصلی
دیکشنری آلمانی به فارسی
Gesten
Gesten
ژِست ها، حَرَکات
دیکشنری آلمانی به فارسی
retenu
retenu
مَحدود، حِفظ شُد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rester
rester
ماندَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ernten
ernten
بَرداشت کَردَن، بَرداشت، جَمع کَردَن، مَحصول بَرداشت کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی