معنی Pest
Pest
طاعون، آفت
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با Pest
Rest
Rest
اِستِراحَت، اِستِراحَت کُن، اِستِراحَت کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Vest
Vest
صاحِب شُدَن، جَلیقِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
fest
fest
با اِطمینان، مُحکَم، با دِقَّت، بِه طُورِ ثابِت، ثابِت
دیکشنری آلمانی به فارسی
Zest
Zest
اِشتیاق، مَزِّه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
West
West
غَربی، غَرب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Post
Post
اِرسال کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Pert
Pert
سَرزِندِه، پِرت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Test
Test
آزمایِش کَردَن، تِست کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Pelt
Pelt
باریدَن، پوست اَنداختَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی