معنی Offizier
Offizier
افسر
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با Offizier
affilier
affilier
وابَستِه کَردَن، وابَستِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
officier
officier
قِضاوَت کَردَن، اَفسَر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
officier
officier
اَفسَر
دیکشنری هلندی به فارسی
Officer
Officer
اَفسَر
دیکشنری انگلیسی به فارسی