معنی nützen
nützen
مفید بودن، استفاده کنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با nützen
nutzen
nutzen
اِستِفادِه کَردَن، بَرایِ اِستِفادِه، مَهار کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
hetzen
hetzen
شُلوغی کَردَن، عَجَلِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
kürzen
kürzen
خُلاصِه کَردَن، کوتاه کَردَن، کاهِش دادَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
lütfen
lütfen
لُطفاً دَرخوٰاست دادَن، لُطفاً
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
setzen
setzen
ذین گُذاشتَن، مَجموعِه، صَندَلی گُذاشتَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
stützen
stützen
پُشتیبانی کَردَن، پُشتیبانی می کُنَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
sitzen
sitzen
نِشَستَن، بِنِشین
دیکشنری آلمانی به فارسی
würzen
würzen
چاشنی زَدَن، فَصل، طَعم دادَن، طَعم دار کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
niezen
niezen
عَطسِه زدَن، عَطسِه کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی